نويسنده: عبدالعزيز سالم
مترجم: باقرصدري نيا



 

(800 ق م- 115ق م )

الف. سبائيان

در کتيبه ها و نقوش آشوري متعلق به روزگار پادشاه تيگلت پيلسر سوم و سارگو دوم، و سنحريب درباره ي سبائيان سخن گفته شده است. در اين کتيبه ها اشاره شده است که اين پادشاهان خراجهايي بر دو پادشاه سبأ يثع امر و کرب ايلو مقرر کردند.(1) همچنين نام سبأ به عنوان سرزمين مولّد عطريات، صنوبر(2)، سنگهاي قيمتي، و معدن طلا (3) در تورات آمده است و اشاره شده است که ملکه سبأ در اورشليم از سليمان (عليه السّلام) ديدار کرد و انواع عطرها، طلاهاي بسيار، و سنگهاي قيمتي (4) به او هديه کرد. در قرآن کريم نيز ذکر ملکه ي سبأ در سوره ي نمل (5) آمده است. تاريخ نگاران در اصل و نسب سبائيان اختلاف نظر دارند. در حالي که در روايات عربي نقل شده است که سبأ از فرزندان يشجب بن يعرب بن قحطان بوده و «عبد شمس» ناميده مي شد. علت نامگذاري او به سبأ نيز اين بود که زنان و کودکان را به اسارت مي گرفت و از همين رو بدو نام سبأ نهاده اند.(6) در تورات يک بار او از [فرزندان ] کوش بن حام (7) شمرده شده و بار ديگر از فرزندان يقطان.(8) گمان مشهور آن است که سبائيان ابتدا اقوام بدوي بودند که بين شمال و جنوب شبه جزيره به نقل و انتقال مي پرداختند. سپس اين اقوام در حدود سال 800 ق م به علت مزاحمتهاي آشوريان از جانب شمال، در سرزمين يمن استقرار يافتند. سبائيان در اين سرزمين از ضعف معينيان استفاده کرده و وقتي که به اقتدارشان افزوده شد مناطق نفوذ خود را در قلمرو حکومت معينيان گسترش دادند و به حکومت معينيان پايان بخشيدند و بر ويرانه هاي آن اساس حکومت خود را بنا نهادند و وارث زبان و آيين آنها شدند و زمام امور مردم را به دست گرفتند و به اشتغال در حمل مال التجاره ميان هند و حبشه و مصر و شام و عراق، جانشين معينيان شدند. تا اينکه در نخستين قرنهاي پيش از ميلاد به بزرگترين واسطه ي تجاري ميان حبشه و هند، و شام و مصر تبديل گرديدند. استاد هومل معتقد است که سبائيان ابتدا در جوف، واقع در سرزمين شمال عربي، سکونت داشتند تا اينکه در قرن هشتم پيش از ميلاد موطن خود را ترک گفتند و به جنوب جزيرة العرب کوچ کردند، و ابتدا صرواح و سپس مأرب را به عنوان پايتخت خود برگزيدند. استاد هومل بر اين اعتقاد است که آنان نخست در محلي سکونت داشتند که آشوريان آن را «عريبي» يا «اريبي» مي ناميدند و در تورات با نام «يارب» يا «يعرب» ناميده شده است، و چون در يمن استقرار يافتند پايتخت خود مأرب را بنا کردند که به دليل انتساب به نام موطن اصلي آنان «اريبي » يا «يارب»(9) بدين نام خوانده شده است.
کتيبه ها و نقوش سبائي اين نکته را مورد تأکيد قرار مي دهند که اولين «مکرب» يا «فرمانرواي مقدس» و نخستين مؤسس و بنيانگذار حکومت سبأ،«سمه علي » نام داشت که پيشاپيش گروهي از قوم خود از شمال شبه جزيره ي عرب [ به سمت جنوب ] حرکت کرد. ذکر اين مکربِ نخستين سبائي در کتيبه اي آمده است که ضمن آن به اهداي بخور توسط او و به نمايندگي از جانب قوم خود به «المقه»، الاهه ي قمر اشاره شده است. دولت سبأ به سبب فزوني ثروت مردم خود به رشد و شکوفايي رسيد. اين ثروت عظيم از طريق اشتغال سبائيان به زراعت(10)، و تسلط آنان به راههاي تجاري زميني که جنوب را به شمال مرتبط مي ساخت به دست آمده بود. استاد فيليپ حِتّي به دليل تسلط سبائيان به راههاي تجاري، آنان را «فنيقيان درياي جنوب»(11) ناميده است.
سبائيان قلمرو وسيعي را که از يمن در جنوب تا نجد و حجاز شمالي در شمال، در بر مي گرفت تحت نفوذ خود آوردند. آنان همچنين به راه تجاري دنيا، که جنوب شبه جزيره را به سوريه و مصر مرتبط مي ساخت، سيطره يافتند. حکومت سبأ، حکمراني را جهت اقامت در آباديهاي شمالي، که در مسير اين راه تجاري قرار داشتند، اعزام مي کرد تا آنان به وسيله ي سپاهيان مستقر در آن مناطق، بقاي اين مراکز و منازل تجاري را در دايره ي نفوذ سبائيان تضمين نمايند. آبادي«ديدن» (= العلا) محور اصلي گسترش نفوذ سبأ به شمال سرزمين عرب بود.
از طريق اين کتيبه هاي سبائي مي توانيم دوران حکومت سبائيان را به دو دوره ي متوالي تاريخي تقسيم کنيم:

دوره ي اول

دوره ي مکارب، در اين دوره حاکم سبأ به لقب «مکرب» يعني مقرب به خدايان و مردم، يا واسطه ي ارتباط ميان خدايان و مردم، ملقب بود. مکارب سبأ صرواح را به عنوان پايتخت خود برگزيدند، و سپس آن را به مأرب انتقال دادند. دوره ي مکارب از سال 650 ق م تا 800 ق م تا سال دوام يافته است.

دوره ي دوم

دوره ي پادشاهان سبأ، در اين دوره فرمانروايان اين سرزمين به لقب « ملک سبأ» معروفند. اين دوره تا سال 115 ق م استمرار داشته است.

ب. مکارب سبأ

گفتيم که نخستين مکربِ سبأ، سمه علي، بنيانگذار حکومت سبأئيان بود. از روزگار اين مکرب کتيبه اي باقي مانده است که نشان مي دهد او شخصاً به الاهه ي قمر بخور تقديم مي کند. حدود سال 780 ق م پسر او، يدع ايل ذريح، به جاي وي نشست و معبدي براي الاهه ي قمر در صرواح بنا کرد و معبد ديگري نيز براي همين الاهه در مأرب ساخت(12)؛ و قربانيهايي براي الاهه زهره تقديم داشت. (13) پس از يدع ايل ذريح پسرش، يثع امر، به جاي وي نشست. بناي معبد الاهه ي قمر در شهر دابر واقع در جوف، بين مأرب و معين، به او نسبت داده شده است. از محل بناي اين معبد چنين استنباط مي شود که سبائيان با معينيان (14) رويارويي و تصادم داشته اند. بعد از يثع امر فرزندش، يدع ايل بين، جانشين وي گرديد و برجهاي شهر معيني، نشق، را بنا نهاد.(15)
از آغاز قرن هفتم پيش از ميلاد مکارب سبأ اقدام به اصلاحات ارضي کردند و کرب ايل بين زمينهاي اطراف نشق را ميان کشاورزان تقسيم کرد تا از اين طريق امر کشاورزي بهبود يابد و توليدات زراعي افزايش پيدا کند. فرزند او، ذمر علي ذريج، نيز شيوه ي پدر را در پيش گرفت. انجام بزرگترين طرح آبياري که سرزمينهاي عرب در ادوار باستاني به خود ديده است به سمه علي نيف بن ذمر علي نسبت داده شده است. اين طرح عبارت بود از ايجاد سدّي بر دهانه ي دره ي ذنه در مأرب به سال 650 ق م. اين سدّ که به نام «سدّ رحب» معروف بود جهت جلوگيري از به هدر رفتن آبهاي باران و سيل و بهره گيري از آن براي آبياري مساحت بزرگي از زمينهاي زراعي ساخته شده بود. اين سدّ طي سالها به تنظيم آبياري مناطق مجاور ياري رساند اما از آنجا که آب آن همه احتياجات اراضي مزروعي را بر آورده نمي کرد، يثع امر بين بن سمه علي نيف مصمم گرديد تا به طول، عرض، و ارتفاع سدّ رجب بيفزايد. در پي اين تصميم سدّي بزرگتر از آن بنا نهاد که به نام سدّ حبابض معروف شد.(16) بدين ترتيب يثع امر بين موفق به گسترش زمينهاي زراعي مأرب و افزايش ثروت آن سرزمين شد. اين دو سدّ،(17) بزرگترين تأثير را در تبديل مأرب (بلده ي طيبه در قرآن کريم) به دو بهشت از سمت راست و چپ گذاشت.
سدّ مأرب بنايي در دهانه ي دره ي ذنه است؛ جايي که بيشترين آب سيلها در پي ريزش بارانها در آن محل جمع مي شود. اين سدّ که طول آن به 800 ذراع مي رسد از سنگ و خاک بنا شده است. قسمت بالاي آن به دو سطح شيب دار به شکل زاويه ي منفرجه منتهي مي شود که لايه اي از شن آن را مي پوشاند و مانع ريزش خاک به هنگام فوران آن مي گردد. سدّ به دو کوه تکيه داده و از هر طرف آن قناتهايي منشعب مي شود که در حقيقت ناودان است. اما اين ناودانها داراي سوراخها و شکافهايي است که جهت آبياري سطح دو کوه مجاور باز شده و پس از آبياري بسته مي شود. اين سدّ در اعصار بعد نيز تعمير و ترميم گرديد، تا اينکه آشفتگي اوضاع حکومت حميري و به حال خود رها شدن سدّ موجب شکاف برداشتن و ويراني آن شد. ويراني سدّ منجر به تبديل اراضي مزروعي به زمين خشک و بي آب و گياه گرديد و در پي آن بعضي از قبايل مانند قبيله ازد غسّاني به بلنديهاي شام کوچ کردند و برخي مانند تنوخيان به بحرين، و بعضي ديگر مانند منذريان به ميان حيره و انبار در عراق مهاجرت نمودند. آخرين مکرب، يمن، کرب ايل وتر بود که سياست آبادسازي صلح آميز را رها کرد و سياست توسعه طلبي نظامي در پيش گرفت، و بر اساس چنين سياستي به حکومت معيني حمله کرد و آن را برانداخت و برقتبانيان که در قسمت جنوب غربي سرزمين يمن، و جنوب مناطق نفوذ سبائيان(18)، در تخوم حضرموت، سکونت داشتند چيره گرديد. کرب ايل وتر اين پيروزيها را به عنوان هديه به خدايان سبأ، الاهه ي قمر و زهره (19)، بر ديوار معبد صرواح ثبت کرد. پس از آن اين مکرب، لقب خود را به «پادشاه سبأ» تغيير داد و بدين ترتيب او نخستين فرمانرواي سبأ بود که به لقب «پادشاه سبأ» ملقب گرديد.

ج.پادشاهان سبأ

سبائيان، در عصر پادشاهي، داراي ناوگان تجاري بزرگي بودند که نياز معابد مصري را به بخور و عطريات يمن و حرير و ادويه ي هند تأمين مي کرد. از آنجا که سرزمين سبائيان از يک سو به سواحل درياي احمر و از سوي ديگر به سواحل اقيانوس هند پيوسته بود، و عدن (20) مهمترين بندر آن به شمار مي آمد، طبيعي بود که سبائيان در زمينه ي دريانوردي بر اقوام ديگر تفوق و برتري داشته باشند. در عصر پادشاهان سبأ، و به طور دقيق از سال 500 ق م به بعد، خاندانهاي نيرومندي پديد آمدند که نقش مهمي در سياست سرزمينهاي جنوب عربي ايفا کردند. از ميان اين خاندانها، خاندان همداني موفق به گرفتن تخت پادشاهي از ملوک سبأ گرديد. همچنين خدايان تازه اي مانند «ذوالسماء» يا «ذوسماوي» و يا «رب سماوي» پديد آمدند که پيش از آن نام آنها شنيده نشده بود. اين نامها از پيدايش تحول عظيمي در حکومت سبأ و تغيير مهمي در عرصه ي سياست، دين، نظام اجتماعي سبائيان حکايت مي کنند. )(21).
از هنگامي که بطالمه مصر، تجارت شرق را به انحصار خود در آوردند، مراکز تحت نفوذ و حاکميت پادشاهان سبأ رو به ضعف نهاد. اين پادشاهان از سال 350 ق م با مشکلات و دشواريهاي گونه گوني مواجه شدند؛ زيرا که همدانيان و سران قبايل ديگر چشم طمع به تاج و تخت آنان داشتند. پادشاهان سبأ خواهان استقلال حکومتهاي محلي در چارچوب کشور متحد و يکپارچه بودند، اما اين سياست قومي بزودي با منافع صاحبان اقطاعي مواجه گرديد؛ چرا که فرود آمدن از موضع استقلال بر آنها دشوار بود. اين امر منجر به پيدايش کشمکشهاي سخت و فرسوده کننده و انقلابات داخلي شد و به اوضاع اقتصادي و سياسي کشور سبأ آسيب رساند و زمينه ي دخالت دولتهاي بيگانه را در امور آن فراهم آورد. در پي آن با انتقال تجارت دريايي از دست آنان به يونانيان و روميان، سبائيان تسلط خود را بر درياي احمر و سواحل افريقا از دست دادند.
واپسين قرن حاکميت پادشاهان سبأ، جنگهاي هولناکي را بر سر تخت و تاج سبأ در خود ثبت کرده است. اين جنگها در تخريب و ويراني شهرها و تبديل زمينهاي کشاورزي به بيابانهاي بي آب و علف، تأثير مهمي داشتند. در جريان اين جنگها ريدانيان (22) و حميريان به قصد بهره گيري از اوضاع، وارد ميدان شدند و سرانجام توانستند بر تاج و تخت سبأ تسلط يابند. آنان در سال 115 ق م سلسله ي جديدي را بنيان نهادند که پادشاهان آن ملقب به «ملوک سبأ و ذي ريدان» بودند. اينان همان حميريان بودند.

پي نوشت ها :

1- منظور از «ملوک سبأ» در متون آشوري، آن گروه از حکام سبأ هستند که به نمايندگي از سوي پادشاهان سبأ در آباديهاي ديدن، معان، تيماء، اقامت داشتند.(نک: موسل، شمال الحجاز، ترجمه ي دکتر عبدالحسن حسيني، اسکندريه، 1952، ص 96-97)نيز
Miscati,histoire et civilsation des peuples semetiques paris 1954,p.180
2-کتاب مقدس، سفر ارمياء، اصحاح6، آيه ي 20، ص 1083.
3-سفر حزقيل، اصحاح 27، آيه ي 33-34، ص 1219.
4-سفر ملوک الاول، اصحاح 10، آيه ي 1-2، ص 551.
5-خداوند متعال مي فرمايد: فَمَکَثَ غَيرَ بَعيدٍ فَقَالَ اَحَطتُ بما لم تُحِط بِهِ وَ جِئتُکَ مِن سَبَأٍ بِنَباءِ يَقينٍ. اِني وَجَدتُ امرَاَهً تَملِکُهُم وَ اوُتِيَت مِن کُلٌ شَيءٍ وَ لَهَا عَرشٌ وَجَدتُها وَ قَومَها يَسجُدُونَ لِلشَّمسٍ مِن دُونِ اللهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيطانُ اَعمالَهُم فَصَدهُم عَنِ السَّبيلِ فَهُم لا يَهتَدونَ. تا آنجا که خداي متعال مي فرمايد: قِيلَ لَها ادخُليِ الصَّرحَ فَلَمّا رَأتهُ حَسبَتهُ لَجَّهً وَ کَشَفَت عَن ساَقَيها قالَ اِنَّهُ صَرحٌ مُمَردٌ مِن قَواريرَ، قالَت رَبِّ اِني ظَلَمتُ نَفسي وَ اَسلَمتُ مَعَ سُليمانَ لِلهِ رَبِ العَالَمينَ.(سوره ي نمل/ 22-44)«پس اندکي درنگ کرد و بعد از آن گفت آنچه را تو فرانگرفتي، فرا گرفتم و از سبأ داستاني يقيني و واقعي براي تو آوردم. همانا من زني در آنجا ديدم که پادشاه آنان بود و همه چيز به او داده شده بود و داراي تختي بزرگ بود. او و قومش را ديدم که در برابر خورشيد سجده مي کردند، نه در برابر خدا، و شيطان کردار آنان را برايشان آراسته بود، و آنها را از راه [ راست ] باز داشته بود و آنان راه نمي برند و هدايت نمي يابند... بدو گفته شد به کاخ اندر آي پس هنگامي که آن را ديد همانند آبگيري پنداشت. ساقهاي خود را برهنه ساخت، گفت همانا آن کاخي لغزنده از شيشه است. آن زن گفت: پروردگارا من بر خود ستم روا داشتم و به همراه سليمان به پروردگار جهانيان ايمان آوردم».
6-وهب بن منبه، کتاب التيجان في ملوک حمير، حيدرآباد دکن، 1347ه، ص 48؛ عبيدبن شريه، اخبار عبيد بن شرية، از کتاب التيجان، ص 397؛ بلاذري، أنساب الأَشراف، به کوشش دکتر محمد حميد الله، قاهره، 1959، ج1، ص 4؛ مسعودي، مروج الذهب، ج2، ص 74.
7-کتاب مقدس، أخبار الأيام الاولي، اصحاح1، آيه ي 9، ص 633.
8-سفر تکوين، اصحاح 10، آيه ي 28، ص 16.
9-جوادعلي، تاريخ العرب قبل الاسلام، ج2، ص 106.
10-قرآن کريم به اين ثروتهاي انبوهي که سبائيان از راه زراعت به دست آورده بودند اشاره مي کند: لَقَد کان لسبأ في مسکنهم آية، جنتان عَن يمين و شمال، کلوا مِن رزق ربکم و اشکروا له بلدة طيبة و رب غفور (سوره ي سبأ/ 15)
«براي سبأ در سکونتگاهشان نشانه اي بود، دو باغي از راست و چپ، از روزي پروردگارتان بخوريد و او را سپاس گزاريد، شهري پاکيزه و خدايي آمرزنده.»
11- فيليپ حِتّي، تاريخ العرب، ص60.
12-احمد فخري، الاکتشافات الأثرية في اليمن،«معبد المساجد ببلا و مراد»، از سلسله بحثهاي سومين کنفرانس آثار باستاني در جهان عرب برگزار شده در سال 1959در فاس، قاهره، 1961، ص 255-265.
13-جوادعلي، منبع پيشين، ج2، ص 113 و 114؛ صالح احمد العلي، محاضرات في تاريخ العرب، ج1، ص 19. و «عثتر » نماد و رمزي از ستاره ي زهره است، و اين ستاره فرزند المقه الاهه قمر است.
14-Phillby,the Background of Islam,Alexandria,1947,p.40-41
15-Philby,op,cit,p.37; جوادعلي، ج2، ص 119.
16-Ibid,p.39 احمدفخري، منبع پيشين، ص 235.
17-ملک يثع امر بين بجز اين دو سدّ، سدّهاي ديگري نيز ساخت که سدّ مقران، سدّ يثعن، سدّ منهيت و سدّ کهلم از جمله ي آنهاست؛ نيز نک: جوادعلي، تاريخ العرب قبل الاسلام، ج2، ص 130.
18-پايتخت قتبانيان شهر «تمنع يا «تمنا» بود که در وادي بيحان نزديک باب المندب واقع شده بود و اينک به نام «کحلان» معروف است. حکومت قتباني با دو حکومت معيني و سبائي معاصر بود و در حدود سال 25 ق م سقوط کرد.
19-Philby,op,cit.p.40-41
جوادعلي، منبع پيشين، ج2، ص 137-146؛ فؤاد حسنين، استکمال لکتاب التاريخ العربي قديم، ص 292.
20-Aly Aoh. Fahmy,Muslimsea-power in the eastern Mediterranean,Cairo,1966,p.41
21-سيد عبدالعزيز سالم، دراسات في تاريخ العرب، اسکندريه، 1968، ص 166.
22-ريدانيان از اقوام عرب جنوبي بودند که در نزديکي ساحل جنوبي جزيرة العرب در شمال حضرموت سکونت داشتند، در حالي که حميريان در غرب حضرموت ساکن بودند.

منبع مقاله :
سالم، عبدالعزيز، (1391)، تاريخ عرب قبل از اسلام، ترجمه ي باقر صدري نيا، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم